آخرین خبرها

دردی عشقی کشیده ام که مپرس

سرفه هایش لبخندی بود تا خاطرهای زیادی را یاداور کند، دستی که در میان خاکریزها جا گذاشته بود و قلبی که در میدان مین کنار دوستانش می تپید و پاها که مثل سابث حرفش را گوش نمیدادند.
خاطرات مجسم روزهایی بود که عشق موج می زد، بیهوده نیست به انان سقای خیمه های تشنگان وطن می گویند و میلاد حضرت عباس را به نام آنان سند زدند.
اسپره ها، آن پلاستیک پر داروها کنار تختش شبها همدم تنهایی های اوست و روزها آلبوم بزرگ و چروک خورده نمیگذارد دلتنگی ها خفه اش کند، سرفه های که هر کدام یک خطبه است و موسیقی زیر زمینی برای حقوق بشری…
اگر شهدا با رفتنشان آسمانی شدند، جانبازان ماندند تا فرصت دیدن از خودگذشتگی و عشق را داشته باشیم، هر چند درصد برای جانباز بودن روال است نه چیز دیگر، از این باب نیز ۷۰ درصد را رسم کرده تا اقتداعش را به سالار شهیدان پر رنگ تر کند، وی رفتن به جنگ را اینگونه می گوید، با زبانی که خیلی قابل فهم نیست و بیشتر کلماتش را همسر و پسرش ترجمه می کنند؛ چرا که آقا کاظم از هر تکه از وجودش بخشیده، اما سخنش، سخن دلت است، رفتنش را اینگونه می گوید:
وطن خانواده ماست، همه یز ماست، از گوشت و تن و ان ما عزیز تر است؛ با وجود همه سختی ه و دردهایی که کشیده ام خوشحالم که جانباز شدم و سهمی هر چند کم رنگ برای این خاک داشتم و این تنها یزی است که در اوج دردهایم به من آرامش می دهد.
*چه شد که به جنگ رفتی؟
همه جا آن روزها حس و حال عجبی داشت، هر کسی می خواست به نوعی مفید باشد و از این رو دست به هر کاری می زد تا در این جبهه حق علیه باطل سهمی داشته باشد، همه گوش به فرمان رهبری بودیم و همدلی خوبی وجود داشت، شاید بسیاری اعتقاد داشته باشند این حس مرده است، اما اینگونه تصور نمی کنم؛ این خاک همواره سربازان زیادی دارذ که گاهی برای یک وجب خاک جان فشانی می کنند و گاهی برای آیین و دینشان و گاهی در لباس رزم یک پزشکان، سک صنعتگر یک کارگر می جنگند، زمان کرونا که در همه جای دنیا هر کسی به خودش فکر می کرد اینجا همدلی عجیبی شکل گرفته بود و همه جهادی برای درست کردن ماسک و.. لباس رزم پوشیده بودند و حتی داوطلب مرده شور خانه شدند، این حس بارهها در کشورمان در زمان سیل زلزله و ه مشکلی که پیش آمد تجربه شد، هنوز جوانان ما گوش بفرمان رهبر هستند تا لبیک بگویند، یزی که در عراق و سوریه دیدیم و مدافعان حرم با عشق به شهادت سلام گفتند.

*چه شد که مجروح شدی؟

در ابتدا آموزشی به پادگان شهید شفیع خانی به دواب و بعد از آن به اهواز و بعد به خرمشهر رفتیم؛ در آنجا وظیفه داشتم شب ها نگهبانی دهم و روزها به تقسیم غذا و آب در میان رزمندگان بپردازم، پس از برخورد خمپاره به پادگان همرزمانم به درجه شهادت رسیدند و من مورد اصابت ترکش به مغز و اعضای کامل بدنم به بیمارستان طالقانی اصفهان انتقال یافتم، هوشیاری و تکلمم را از دست داده بودم و بعد از یک ماه به خانواده ام اطلاع دادند، وقتی آمدند مرا نمی شناختند، تمام بدنم باند بود و نمی توانستم حرکتی داشته باشم.
*درمانتان طور پیش رفت؟
با جراحی های که داشتم بخشی از ترکش ها از بدنم خارج شد، اما سر و دست هایم را نمی توانستند در بیاورند با وجود اینکه پنج بار جراحی سر انجام دادم، حتی کاسه سر مصنوعی گذاشتند ولی حالم بدتر شده بود و مجبور شدند کاسه شکسته قبلی را بگذارند، برای درمان به بهترین متخصصان کشور رفتم وحتی پرونده پزشکی ام به آلمان برده شد، اما راه درمانی نداشتند یا جراحی با ریسکی بالا که خانواده ام مخالف آن بودند.
*حرفی برای گفتن دارید؟
بله خانواده ام سختی های زیادی کشیده اند، بخصوص همسرم، این سالها با عشق از من مراقبت کرد، حتی چند سالی دچار فراموشی شده بودمف بدنم کاملا از کار افتاده بود و تمام این سالها بدون اینکه هیچ گله ای کند به من محبت کرد، خیلی شرمنده اش هستم، بخاطر من حتی یک مهمانی کوک هم نمی تواند برود و همیشه باید از من مراقبت کند و این کا را با تمام عشق و توانش انجام میدهد.

جانبازان زیادی در این شهر قدم می زنند با درد زانوها، سرفه های نفس گیر، سردرد های بی امان، زخم زبان ها، برخی از انان شاید روحی زخم دیده باشند و وقتی موج انان را میگیرد دیگر حالشان دست خودشان نیست، برخی ها پاهایشان را در مسابقه عشق فدا کردند، برخی نفس کشیدنشان و برخی ..اما همه این دردها، اندازه فراق رفیقانشان آنان را بی طاقت نمی کند، دلشان که می گیرد آلبوم را ورق می زنند و به یاد زیارت عاشورای شب قبل عملیات بغض می کنند.
مصطفی ولی زاده-آریای تبرستان

حتما ببینید

رییس اتاق بازرگانی آمل: با پیگیری های صورت گرفته سطح ساخت مرغداری های استان مازندران به میزان ۲۰درصد افزایش یافت

به گزارش آریای تبرستان :امیر میران ،رییس اتاق بازرگانی شهرستان آمل در گفتگو با خبرنگاران …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *